>>>>>>>>>>>مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر میبرد
>>>>>>>>و بعلاوه به او حسودیش شد، چرا که همسرش بسیاری تعاریف و آرزو و تبریک در روز زن دریافت کرده بود
>>>>>>>>
>>>>>>>دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام میدهد
>>>>>>>:پس آرزو کرد
>>>>>>
>>>>>>خدای عزیزم، من هر روز، روزی 8 ساعت سر کار میروم درحالیکه همسرم فقط در خانه میماند. میخواهم او بداند که من چه سختی را تحمل میکنم. پس تقاضا دارم که
اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین
>>
>>>>>>خداوند با حکمت بیکرانش آروزی مرد را برآورده کرد
>>>>>>فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد
>>>>>>از جایش برخاست
>>>>>>برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کرد
>>>>>>
>>>>>>لباس های مدرسه بچه ها را مرتب کرد، به آنها صبحانه داد
>>>>>>ناهارشان را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد
>>>>>>به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت
>>>>>>آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند
>>>>>>به خواروبار فروشی رفت
>>>>>>سپس خریدهایش را به خانه برد
>>>>>>قبضها و صورتحسابها را پرداخت کرد و مانده حسابها را در دفتر خرج بررسی کرد
>>>>>>جای خاک گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد
>>>>>>ساعت دقیقا 1 شد
>>>>>>و با عجله تختها را مرتب کرد
>>>>>>لباس ها را شست
>>>>>>جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و طی کشید
>>>>>>به سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند
>>>>>>شیر و کیک برایشان ریخت
>>>>>>و بچه ها را سازماندهی کرد تا تکالیفشان را انجام دهند
>>>>>>سپس میز اتو را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد
>>>>>>ساعت 4:30 بعدازظهر,
>>>>>>سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست
>>>>>>گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد
>>>>>>بعد از شام
>>>>>>آشپزخانه را تمیز کرد و ماشین ظرفشویی را روشن کرد .
>>>>>>لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند
>>>>>>ساعت 9 شب
>>>>>>او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند
>>>>>>صبح روز بعد
>>>>>>:او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت
>>>>>>خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان
را برگردانیم. آمین
>>>>>>:خداوند با حکمت بیکرانش پاسخ داد
>>>>>>پسرم میدانم که اکنون درس خود را آموختی و من خوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید 9 ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار
شدی
:: برچسبها:
مرد ,
خسته ,
یک روز زنانه ,
باردار شدی ,
صبحانه ,
خشکشویی , ,
:: بازدید از این مطلب : 168